مدتهاست می خواهم درباره تعاونی بنویسم . از مسئولیت بزرگی که بر دوش گرفته ایم . از امیدهای بزرگی که به وجود آورده ایم . از اعتماد بزرگی که بیمارن به تعاونی کرده اند . هر چه فکر می کنم به نقطه ختم می شود که راه اعنماد اعضا به تعاونی از کانون گذشته است . اعتماد به تعاونی به واسطه اعتماد به کانون است . مسئولیت بزرگی است . از خدا می خواهم که در این راه دشوار موفق شویم . به لطف وکیل نیکوکار و درد آشنایمان کار راه افتاده است . بدون آنکه از مبالغ واریزی بیمارن استفاده کنیم .اما دل مشغولی هایی دارم که هنوز تردید دارم برای مجمع عمومی بگذارم یا با اعضا در میان بگذارم . چهره های امیدوار و مطمئن بیمارن قوت قلب وصف ناشدنی ایجاد می نماید که پر توان به پیش رویم و همچون گذشته آنچه را که باید بگویم با آنها در میان بگذارم . فقط یاد آوری می کنم هر وقت با هم بودیم و یک دل موفق شدیم . هر وقت به همدیگر فکر کردیم و برای همه دل سوزاندیم موفق شدیم و کلام آخر هر وقت از من عبور کردیم و ماشدیم به اهدافمان دست یافتیم .باید محبت و دوستی تولید کنیم . در فرصتی دیگر شفاف تر می نویسم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر