۳/۱۴/۱۳۸۹

از طرف یک همدرد برای حسین سيراوند

از طرف یک همدرد برای حسین


ای باد خزان شیوه تو چیدن گلهاست *** با شیوه خود سخت شکستی دل ما را


نمی دانم چرا اینقدر از شنیدن خبر مرگ غم انگیزت دلم گرفت، نمی دانم شاید به این علت بود که من هم مثل تو HIV+ هستم و شاید سایه رعب آور مرگ را نزدیکتر به خود حس کردم، یا شاید درد مشترکمان را که واسطه آن درد دیگری بود و یا شاید به یاد آوردن خاطرات زیبایی که از توبه یاد دارم و یا اینکه دستهای خالیت که با خود هیچ نبردی جزء حسرت و خیلی چیزهایی که میتوانستی ببینی و و ندیدی هر چند می دانم حتما در جواب حرمانی که در این جا کشیدی شادیهای فراوانی در انتظار توست که آموزه های دینی ام گواه این اتفاق است نمی دانم شاید پیامی که درروز پرستار پارسال برای علی فرستادی و روز پرستار را به من تبریک گفتی یادت هست چه پیامی بود: (به خانمت روز پرستار را تبریک بگو) می دانم دیگر، می دانم این مهربانی و انرژی که از دریافت این پیامت به من رسید مرا وادار به عکس العمل در مقابل مرگ غم انگیزت کرد. من از مرگ نمی ترسم از نگاههای که بر چشم می ماند می ترسم از اتفاقات خوبی که می شود بیفتد و نیفتد می ترسم و یادم می اید که دوست داشتم بابت این پیامت از تو تشکر کنم و نکردم . امیدو ارم امروز که همه چیز را از آن بالا می بینی قدردانی ام را قبول کنی و برایم دعای خیر کنی .
تسلیت صمیمانه خودم را به همه کسانی می گویم که از مرگ حسین غمگین شدند

هیچ نظری موجود نیست: