تهران بهشت است!

همه ما همیشه یاد گرفته ایم که بگوییم همه جا، همه چیز خوب است تا همه همواره از ما راضی باشند. اما من، از های و هوی های این و آن نمیترسم. میخواهم فریاد بزنم و به گوش همه برسانم که تهران بهشت است و شهر من بندر عباس حتی آخر جهنم هم نیست.
من هم غافل بودم، تا آمدم و دیدم که در تهران همه چیز برای بیمار هموفیل فراهم است.از مراکز متعدد هموفیلی، ارتوپد، متخصص خون دندان پزشک، فیزیوتراپ و حتی پرستار مخصوص هموفیلی گرفته تا بیشترین تعداد فاکتور برای بیماران هموفیلی.به نظر شما این بیماران با وجود همه ی این امکانات و مراقب ها چه میزان به فاکتور نیاز پیدا میکند؟ خود بگویید.آری این است بهشت ایران، تهران.
حال بشنویید قصه ی شهر من را شهری در ته ته جهنم. بیمار شهر من هیچ ندارد.این کلمه هیچ را زمانی فهمیدم که تهران را دیدم و دلم برای پسرک 16 ساله شهرم که با بغض برایم قصه تخریب مفصلش را تعریف کرد سوخت یادم می آید وقتی از کمبود فاکتور، پزشک و امکانات برایم گلایه کرد با حماقت تمام به او گفتم" مطمئن باش همه جا شرایط همین است". یادم نمی آید این جمله را اولین بار از زبان که شنیده بودم که آن روز جواب آن پسر را با قاطعیت آن دادم. ولی امروز با چشمان خود دیدم که شرایط همه جا به یک گونه نیست.
من می خواهم فریاد بزنم تا همه بشنوند که بیماران شهر من از کمبود امکانات رنج می کشند. رنج می کشند تا تلف شوند. اگر در تهران می شود این امکانات را فراهم کرد پس در شهر من هم می شود. مگر تهران در ایران نیست و شهر من نیز. لابد بیمار هموفیلی در تهران جنس خونش با بیمار شهر من فرق میکند که باید در انبوه امکانات باشد و بیمار شهر من در حسرت آن. اعتراض من از وجود امکانات در تهران نیست بلکه از نبودش در شهرم است. چه کسی پاسخگوی شهر من بندرعباس است. این همه محرومیت، تبعیض و بی عدالتی در هموفیلی تا کجا؟؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر