۳/۱۰/۱۳۸۹

خداحافظ حسین

خداحافظ حسین

شهرام دوست حسين شاعر است و چند كتاب شعر نيز منتشر كرده است. يادداشتي در وبلاگ گذاشته بودند كه قطعه شعري در رابطه با حسين بود. ترجيح دادم به عنوان مطلب اصلي تقديم خوانندگان شود. شهرام بهمني احساس خود را از رفتن حسين چنين نگاشته است:

خداحافظ حسین

دست تکان می دهم
وقطار گریه
ازایستگاه دلم تکان نمی خورد
تو جایی نمی روی
می مانی
ما ازتو دورمی شویم
ایستگاه می شویم
قطاری می شویم
که ازمیان گیسوان سفید مادرت
عبورمی کنیم
خداحافظ حسین
ازبهشت
برای مان گاهی
لبخند بفرست

۴ نظر:

ناشناس گفت...

خدا رحمت کنه حسین رو کاش آدم باور کنه که دنیای دیگه ای هم هست که آدم تو اون دنیا می تونه راحت زندگی کنه
روحش قرین رحمتباد

ناشناس گفت...

کاش زندگی این همه بی رحم نبود
کاش زندگی این همه با ما سر جنگ نداشت
کاش یکی پیدا می شد درد و رنج مارو به تصویر می کشید یا یک کلمه پیدا می شود که حال و روز مارو وصف کنه
خدا بیامرزه حسین رو که راحت شد

شهرام بهمنی گفت...

اصلا برام اهمیتی نداره که بهشت هست یا نه بهشت و جهنم کلاه گوشادی شده سر مردم احمق رفته... برای من بهشت تعریف درستی برای پایان دردهای حسین
اینکه مشت مشت کپسول دیگه نمی خوره
اینکه نیازی به فاکتور نداره
اینکه آرزو به دل نمی مونه برای گرفتن یه لبخند مونث که پیدا نکردعاقبت
اینکه....
واینکه دستام خسته می شه برای نوشتن همه ی رنج های کشیده ی حسین سیراوند
ممنونم قویدل عزیز
بامهر
شهرام بهمنی

ناشناس گفت...

خيلي نمي شناختمش ولي استقامتش بي مثال بود.
روحش شاد.